باران باشد ، تو باشی ، یک خیابان بی انتها باشد ، به دنیا میگویم :
خداحافظ
.
منو ببخش تنهام نزار ، برای آخرین بار / تنهام نزار ، بی من نرو ، نگو
خدانگهدار
.
.
تو رفتی شاخه عشقم شکسته / به چشمم شبنم حسرت نشسته
نگاهی هم نکردی وقت رفتن / نگاهی که سراسر اشک بسته
.
.
گفتی خداحافظ ! گفتم نمی خواهی مرا ؟ باشد نخواه ! اما ای کاش می گفتی
چرا ؟
.
.
خدانگهدار عزیزم اما نمیشه باورم / توی چشام نگاه نکنی این لحظه های
آخرم / آخه چطور دلم بیاد چشاتو گریون ببینم ؟
.
.
میروم شاید کمی حال شما بهتر شود / میگذارم با خیالت روزگارم سر شود
.
.
ای که از اول جاده به سکوت شدی گرفتار / منو از خاطره کم کن ٬ تا ابد
خدا نگهدار
.
.
برو ای خوب من ، هم بغض دریا شو ، خداحافظ !
برو با بی کسی هایت هم آوا شو ، خداحافظ !
تو را با من نمی خواهم که « ما » معنا کنم دیگر …
برو با یک « من » دیگر بمان « ما » شو ، خداحافظ !
.
.
.
میشه مثل یه قطره اشک بعضیا رو از چشمت بندازی ولی هیچوقت
نمی تونی جلوی اشکی رو بگیری که با خداحافظی بعضی ها از
چشمت جاری میشه
.
.
رفتی اما دل من مانده برِ دوست هنوز / میبرم جسمی و جان در گرو توست هنوز
.
.
من که زندگیمو باختم ، واسه یه لحظه دیدنت / نزار بازم دل بپوسه ،
دوباره وقت رفتنت
.
.
باران باشد ، تو باشی ، یک خیابان بی انتها باشد ، به دنیا میگویم :
خداحافظ
نظرات شما عزیزان:
|