قدر مهربانانه مرا می نگریی
که گونه هایم سرخ می شود از شرم!
انگار عاشقت شدم!
چشمانت را می خواهم
دستانت را می خواهم
آغوشت را نیز هم...
بوسه پشت بوسه می خواهم!
آه ببخش می دانم گستاخ شده ام!
اما چه کنم...
چشمانت مست مادر زاد است
لبانت شراب خام.
دلبر من..
نخورده لبانت را مستم!
جرعه ای عشق تعارف کن
تا "شهوانی ترین بوسه ها را به چنان شرمی مبدل سازی که جاندار غارنشین از آن سود جوید.."
و من باری دیگر به معجزه ی چشمانت ایمان بیاورم
به نشانه ی بندگیت،سر تعظیم فرو آورم
و در برابر بوسه های عیسویت سجده برم!
فقط جرعه ای عشق تعارف کن...
نظرات شما عزیزان:
|